نویسنده: دکتر حمدی شعیب
ترجمه: فاطمه کردی تمندانی
نمونهای برای هر زن مسلمان که به کرامتش ارج مینهد و همیشه خدا را در نظر دارد.
خوله دختر ثعلبه چنین حکایت میکند که به خدا سوگند خداوند آیات نخست سورهی مجادله را در مرد من و اوس بن صامت نازل فرمود. خوله میگوید که من پیش اوس بودم که پیرمردی کهنسال و دارای اخلاقی بسیار بد بود.
یک روز پیش من آمد و من راجع به موضوعی با او کلماتی رد و بدل کردم او خشمگین شد و به من چنین گفت: «تو بر من مثل پشت مادرم هستی»
بعد از آن بیرون شد و ساعتی در مجلس قوم خود نشسته و دوباره پیش من آمد و قصد نزدیکی با من داشت. من به او گفتم قسم به ذاتی که جان خوله در دست اوست من تو را پیش خود به خاطر حرفی که به من گفتهای راه نمیدهم تا مادامیکه خدا و پیامبرش بین ما قضاوت بکند. او بر من پرید اما من جلوگیری میکردم و به همان صورت که یک زن جوان بر یک پیرمرد ناتوان پیروز میشود بر او چیره شدم و او را از خود دور نمودم بعد پیش یکی از همسایگانم رفتم و لباسهایش را به طور امانت گرفتم و بعد از آنجا بیرون شده و پیش پیامبر رفتم و جلویش نشستم و شرح ماجرا را برایش تعریف کردم و از شوهر و از بد اخلاقیهایش شکایت کردم.
پیامبر به من میگفت: ای خوله شوهرت پسر عموی تو و پیرمرد کهنسالی است در حق او از خدا بترس.
ولی من تغییر موضع ندادم تا اینکه قرآن در مورد من نازل شد و دیدم که حالت پیامبر دگرگون شده و دوباره به حالت نخست درآمد پیامبر به من گفت ای خوله خداوند در مورد تو و شوهرت (حکمی) نازل فرمود و بعد این آیات را برایم خواند:
قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ یسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ یعنی: قطعاً شنید خداوند گفتار زنی را که دربارهی شوهرش با تو بحث و مجادله میکند و به خدا شکایت میبرد قطعاً خداوند گفتگوی شما دو نفر را میشنود چرا که خداوند شنوا و بینا است.
بعد از آن به من فرمود: که به شوهرت بگو بردهای آزاد کند. گفتم به خدا قسم ای پیامبر بردهای ندارد که آن را آزاد کند. پیامبر فرمود دو ماه دنبال هم روزه بگیرد. گفتم: ای پیامبر خدا او پیر و ناتوان است و نای روزه گرفتن را ندارد. فرمود: باید به شصت مسکین مقداری خرما به عنوان غذا بدهد. گفتم: او چنین چیزی را ندارد. پیامبر فرمود: ما به او خوشه و سبدی از خرما کمک میکنیم. من گفتم: من هم به او خوشهای خرما کمک میکنم.
این قصه در آغاز سورهی مجادله ذکر شده است.
در این سوره تصویری که بیانگر مهربانی ومراعات خداوندی برای گروهی نوپا است مشاهده میشود که چگونه خداوند آن را میسازد و طبق برنامهی خویش آن را پرورش میدهد. این دورهی طلایی از تاریخ بشری، دورهی پیوند آسمان با زمین به طور زنده و محسوس است.
آسمان را میبینیم که در امور روزانه عادی یک خانوادهی کوچک،فقیر و گمنام دخالت میکند تا حکم خدا را در قضیهی آنها حاکم کند.
تدبر و تفکر در آیات این قصه به ما اماکن آن را میدهد تا انگشتان را بر برخی از نشانهها و ویژگیها و اسرار نهفتهای که خوله را یک مشاهده کننده صادق و معتبر در عصر خود میسازد ببینم و این بهترین دلیل و مدرک دال بر جایگاه زن در این جامعهی ربانی است.
ویژگی نخست: میزان توانایی او بر کنترل نمودن بحران.
بدون تردید خوله دختر ثعلبه آشکار ساخت که سبب پیش آمدن این مشکل و آغاز این قضیه این بود، که او با شوهرش اوس بن صامت گفتههایی را رد و بدل نمود که باعث برانگیخته شدن خشم او شد که در نهایت اوس به او گفت که تو بر مثل پشت مادرم هستی یعنی بر من حرام هستی و این جمله در زمان جاهلییت طلاق به حساب میآمد.
بعد از آن شوهرش قصد نزدیکی با او را داشت اما امتناع ورزید و بقصد شکایت پیش پیامبر خدا رفت و قضیه در پیشگاه خداوند کشاند.
و در مورد اوس چنین نقل شده که مقداری مشکل اعصاب داشت که هرگاه عصبانی میشد و عصبانیتش شدت مییافت همسرش را ظهار میکرد و هرگاه مشکل بر طرف میشد چیزی نمیگفت.
میبینیم که چگونه خوله در فبال این مشکل اقدام عاقلانهای انجام میدهد.
ویژگی دوم: آگاهی او از ادب اختلاف
... و ما میدانیم که خداوند مسلمین را با ترازوی سورهی احقاف وزن میکند.
هدف ما از توضیح مثال این است که دروازهای از تربیت بگشاییم و آن اینکه اینها بشر بودند و دچار اشتباه میشدند و بین آنها کدورت و اختلاف پیش میآمد اما اختلاف با ضوابط و قواعد...
اشتباه نه تنها برای افراد، بلکه برای جماعت ها، پدیدهای بیدار کننده و هشدار دهنده است.
أُوْلَئِکَ الَّذِینَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَنَتَجاوَزُ عَنْ سَیئَاتِهِمْ فِی أَصْحَابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِی کَانُوا یوعَدُونَ یعنی: آنان کسانی هستند که کارهای خوبشان را میپذیریم و کلیهی اعمال نیکشان را همسان نیکترین آنان میگیریم و همچون سایر بهشتیان از بدیها و گناهانشان در میگذریم. این وعده راستینی است که پیوسته به ایشان داده شده است.
آری این طعنی نیست بلکه دعوت به سوی واقعیتی است که ما آن را از تاریخ فهمیدهایم ما میدانیم که اختلاف بین بشر سنتی و ثابت و قاعدهای کلی و از ارزشهای الهی است.
وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلا یزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ * إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ لأَمْلأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ
کننده و هشدار دهنده است زیرا این راه تجربه و حفاظت و شناخت و سپس رشد بسوی آنچه که برتر است میباشد.رهبر خوب میداند که جماعت حق دارد که دچار اشتباه شود و این جماعت تا مادامیکه نحوه بر دوش گرفتن مسئولیت را که از طرف رهبر بصورت بیانیه صادر میشود و حل و فصلهای قطعی آن را به طور کامل فرا نگیرد رشد میکند.
از اینجا برایمان روشن میشود که هرگاه جایی اختلافات داخلی را مشاهده کردیم دچار سراسیمگی نشویم و حالت شکست خوردهای به خود نگیریم و باید به آن بعنوان برنامهای که برای ترقی و پیشرفت از لحاظ بشر بودن پیش آمدن بنگریم و به آنان همانند فرشتگان که از کوتاهی و نقص پاک هستند ننگریم.
ویژگی سوم: بیم و هراس از خدا
موضعگیری خوله هنگامی که از بیرون شدن و برگشتن شوهرش نقل میکند بسیار بزرگ و بینظیر بود او چنین میگوید: «او پیش من آمد و قصد نزدیکی با من را داشت به او گفتم هرگز قسم به خدامن تو را پیش خود راه نمیدهم به خاط حرفی که به من گفتهای تا مادامیکه خدا و پیامبرش بین ما قضاوت بکند او بر من پرید اما من جلوگیری کردم و به همان سان که یک زن بر پیرمرد ناتوان غالب میشود بر او چیره شدم و او را از خود دور نمودم و بعد پیش یکی از همسایگانم رفتم و لباسهایش را به طور امانت گرفتم و پیش پیامبر رفتم.»
شما نسبت به پیش آمدهای این واقعه و نسبت به رخدادهایی که بین زن و شوهر در خانهشان پیش میآیدو نسبت به برخورد خردمندانه و پرهیزکارانه زن در قبال اشتباه شوهر که مبادا در معصیت فرو افتد و خشم خداوندی را برانگیزد تدبر نما.
به خاطر بسپار که چگونه این زن دانسته بود که اطاعت شوهر حدود و خطوط مشخصی دارد، اطاعتی روشنگر که منجر به نافرمانی رب نشود. به اقدام سریع و حکیمانهاش بنگر که هر چه زودتر برای حل این مشکل خانوادگی جهت مصون ماندن کانون خانواده از بلای از هم پاشیدگی اقدام نمود.
این امر را از سطحی از پیشرفت در اخلاق و تقوا آگاه میسازد و همان سطحی که این زن در آن جامعهی بینظیر بر اساس آن تربیت شده بود.
ویژگی چهارم: بینش و شناخت او از مرجعیت
خوله شکایتش را پیش پیامبر رساند و پیش هیچکس دیگر نرفت و حتی به ام المؤمنین عایشه(رض) مراجعه ننمود.
دقت کن که چگونه خوله در خانهی عایشه(رض) آمد ولی تنها با پیامبر قضیه را مطرح نمود و هیچکس دیگر را جهت حل قضیه خویش شریک نکرد حتی عایشه(رض)چنین میگوید ستایش خدایی را که قدرت شنوایی او از اصوات فراتر است زن جدال کننده پیش پیامبر آمد و با او صحبت کرد و من در گوشهی خانه بودم و حرفهایش را نمیشنیدم خداوند آیهی: قَدْ سَمِعَ اللَّهُ... را نازل فرمود و این عملکرد نشانه ویژگی دیگری را پیش روی ما مینهد.
ویژگی پنجم: شجاعت ادبی و توانایی بر گفتگو
خوله در گفتگو و سخنوری از توانایی سرشاری برخوردار بود از این رو قضیهاش را با شجاعت و اطمینان و مهارت مطرح کرد. اندکی تدبر کن که شکایتش را چگونه آغاز کرد.
«ای پیامبر خدا شوهرش مالم را خورد و جوانیم را از بین برد و من شکمم را برای او اختصاص دادم تا اینکه سن من بالا رفت و بچه به دنیا آوردنم قطع شد، او مرا ظهار کرد خدایا من پیش تو شکایت میکنم.
بعد از پیامبر حکم را پرسید پیامبر فرمود تو بر او حرام شدهای او گفت قسم به خدا کلمهی طلاق را ذکر نکرد بعد گفت من شکایت بیکسی و تنهایی و اندوه و دوری شوهر و پسر عمویم را پیش خدا میکنم و من که وجود خود را در اختیار او گذاشتهام.
پیامبر فرمود: تو بر او حرام شدهای اما او مرتب پیش پیامبر گفتههایش را تکرار میکرد و پیامبر هم جملهاش را تکرار میکرد تا اینکه بر آن حضرت آیه نازل شد.
حسن(رض) میگوید: او گفت ای پیامبر خدا، خداوند سنتها و روشها جاهلیت را منسوخ کرده است و شوهرم مرا ظهار نموده است پیامبر فرمود خداوند در رابطه با این موضوع چیزی بر من فرو نفرستاده است عرض کرد ای پیامبر خدا در مورد تمام چیزها بر تو حکمی نازل شده اما فقط در مورد همین مسئله نازل نشده؟ پیامبر فرمود پاسخ همان است برایت گفتم او گفت شکایتم را پیش خدا میکنم نه پیش رسول خدا. خداوند آیهی قَدْ سَمِعَ را نازل فرمود.
در این گفتگو و مجادله او و راه حل ربانی که آیات در مورد آن نازل شد تدبر نما.
نه تنها در این مورد بلکه در طول زندگیش از این ویژگی برجسته برخوردار بود.
روزی عـمر(رض) در ایام خلافت خویش در حالی که بر الاغی سوار بود و مردم او را همراهی میکردند از کنار خوله رد شد.
خوله او را مدت طولانی متوقف کرد و به او چنین پند داد: روزی تو را عمیر صدا میزدند بعد به تو گفتند عمر و بعد امیرالمؤمنین خوانده شدی ای عمر از خدا بترس هرکس به مرگ یقین دارد از ضایع کردن فرصت هم میهراسد و هرکس به حساب یقین داشته باشد از عذاب میهراسد.
عمر(رض) به حرفهایش گوش فرا میداد.
همراهان به او گفتند: ای امیرالمومنین تو برای این پیرزن توقف مینمایی. فرمود: قسم به خدا اگر مرا از اول روز تا آخر روز اینجا متوقف میکرد میایستادم بجز از اوقات نمازهای پنجگانه، آیا شما میدانید این پیرزن کیست او خوله دختر ثعلبه است خداوند گفتهاش را از بالای هفت آسمان شنید و گوش کرد آیا شایسته است که خدا کلام او را گوش کند و عمر (رض) گوش نکند.
ویژگی ششم: گرامی داشتن او
مادر خوله معاذه بود همانی که آیهی ... وَلا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَى الْبِغَاءِ... یعنی: کنیزکان خود را به کار ناروا مجبور نکنید در مورد او نازل شد او همان کنیزی بود که عبدالله بن ابی بن سلول او را مجبور به کارهای ناشایست و خلاف عفت میکرد اما او از این کار سرباز زد و امتناع ورزید. این آیه در مورد او نازل شد. از این جریان ما یک نکته تربیتی و جالبی میفهمیم و آن اینکه خوله در حالی رشد کرد که از مادرش معاذه که کنیزی بیش نبود ـ اما در مقابل صاحب خود که او را به کار نادرست مجبور میساخت از خود سستی اراده و سهلانگاری نشان نداد و از کار بد امتناع ورزید و برای این موضعگیریش خداوند از بالای هفت آسمان پاکی او را بیان نمود ـ متأثر شده بود.
ویژگی هفتم: احترام به شخصیت و موقعیت همسر
اینجا نکتهی بزرگی است که ما آن را از حدیثی از عایشه(رض)نقل شده است میفهمیم که عایشه(رض)فرمود سپاس خدای را که قدرت شنوایی او از اصوات فراتر است زن جدال کننده پیش پیامبر آمد و با او صحبت میکرد و من در گوشهی خانه بودم و حرفهایش را نمیشنیدم خداوند آیهی قد سمع را نازل فرمود.
عایشه(رض) کسی بود که نخواست در کار دیگران دخالت کند یا حداقل ببیند یا بشنود که چه چیزی در خانهی او بین شوهرش و بین یکی از مهمانان بهویژه که آن مهمان زنی باشد میگذرد.
این نکتهای است که آفاق وسعت دید این نسل ربانی و اوج برتری در روابط همسری و کمال و اعتماد زوجین بر یکدیگر را برایمان آشکار میکند همچنین کمال پختگی در تربیت زن و اخلاقیات آن در احترام گذاشتن به شخصیت شوهر و اقدام نکردن در آبروریزی و تجسس در روابط خصوصی آن برایمان آشکار می سازد.
ویژگی هشتم: اعتماد بر رهبری آگاه
هنگامیکه خوله شکایتش را پیش مطرح کرد آن حضرت مسئله را جدی گرفته و راجع به این مسئله تحقیقات نمود و این عملکرد پیامبر حاوی نکات برجستهای است که یک سری ضوابط و قواعدی را که رهبر آگاه و موفق باید آن را مورد نظر خویش داشته باشد اساس مینهد، صفات و ویژگیهایی که هرکس را ناگزیر به مراجعه این چنین رهبری مینماید ولو اینکه مسئله خانوادگی و داخلی باشد که کسی از آن آگاهی ندارد.
از جمله این ویژگیها میتواند به نکات ذیل اشاره کرد:
1- آگاهی به مسئولیت: آن حضرت علیرغم مشاغل و گرفتاریش درست مثل یک حاکم دولت بزرگ و پهناور وقتی را جهت قضاوت و رسیدگی در امور حیاتی و عادی بین افراد اختصاص میداد.
2- فروتنی: آن حضرت ادعای آگاهی از تمام قضیه را نکرد بلکه نظرش را مطرح کرد و به خوله هم مجال گفتگو با خود را داد.
3- برخورد بیطرفانه و اقدام آگاهانه و منصفانه: این نوع برخورد را هنگامیکه به خوله در حالی که حساسیت قضیه را به او گوشزد میکرد مشاهده میکنیم که او را از صحبت کردن پشت سر شوهرش منع کرد و به او چنین گفت ای خوله پسر عمویت پیرمرد کهنسالیست تو در مورد او از خدا بترس چه بسا کسانی که در نتیجهی شایعات مورد مواخذه قرار گرفتهاند و گفتههایشان هیچ اعتنایی نشده است.
4- نرمی و لطف با رعیت: بهویژه هنگامیکه آن شخص مورد نظر غایب باشد. به نصحیت پیامبر دقت کن که فرمود (ای خوله) تو کار خوب و شایستهای انجام دادهای برو و از طرف شوهرت صدقه بده و من تو را نسبت به پسر عمویت سفارش میکنم.
5- اعتماد متقابل بین حاکم و محکوم: این در واقع سنگ زیرین یا اصول و قاعدهایست که تمام صفات و ویژگیها حول آن میچرخند و این نکته از توجه خوله به شکایتش و اعتماد او به اینکه پیامبر او را یاری خواهد نمود و حق او را یاری خواهد نمود و حق او را خواهد گرفت ریشه میگیرد، زیرا که همه در پیشگاه او مساوی و برابرند.
نظرات